<$BlogRSDUrl$>

 


قضيه يس به گوش خر خواندن يا حكايت  


از اونجایی که کامپیوتر خونه بدجوری قاطی کرده و دیگه نه مووس داره و نه با کلید تب جابجا میشه ، محبور شدم علی الحساب از دانشگاه آپدیت کنم. تازه از کرامات کامپیوترم که بعداً مفصل درباره اش خواهم نوشت اینکه آقا تصمیم گرفته از این به بعد یاهو و بلاگر وخیلی از سایت های دیگه رو باز نکنه، حالا نمیدونم دلیلش اینه که این سایت ها را خلاف عفت تشخیص داده یا دلیل دیگه ای داره. حالا بگذریم قضیه رو بچسبید از دستتون نره:
آورده اند كه روزي شيخي، زاهدي را بديد كه سخت برآشوفته بود و الاغش را ميزد. جوياي حال بشد ، زاهد گفت:"هر چه به گوشش يس خواندمي نفهمد وعر بزند . شيخ خنده اي بزد واز روي نكوهش بدو خطاب كرد:" با اهل دل چنين سخن مگو، كه او صد باربيش از تو يس از بر كرده است وفي الحال فايده اي نديده است .
از بهر چه سرگشته و سرگردانيد
در راه دل چرا باده نمي گردانيد
نوشته شده توسط مهرداد گوركن در خرداد ماه 1382
پی نوشت:بین خودمون بمونه ها من مهندسی کامپیوتر میخونم!!البته تازه سال اولی ام.