<$BlogRSDUrl$>

 


غیرتمندان ایرانی به هوش باشید. 


راه ما گم شده‌است
كو چراغي؟
چراغ را ما شكستيم
من و تو در دل‌هايمان.
ولي حيف كه گوشهايمان
صداي شكستن آن‌را نشنيد
و باز چراغ‌ها شكستند و باز ما نشنيديم.
واز ته دل‌هاي بي‌چراغمان
آرزوي داشتن چراغي را كرديم.

باز بار ديگر غيرت‌مندان ايراني تصميم به پاكسازي سرزمين آريايي‌مان گرفته‌اند. بعد از اينكه از آزادسازي ميهن به ‌وسيله‌ي اعتقادات پاكشان نااميد شده‌‌اند، دست به دامان معيارهاي غربي شده‌اند تا صورت مسئله‌ي" راز عقب‌ماندگي ما در چيست" را پاك كنند. و چه جالب كه اين بار با رهبر فرزانه‌شان آيت‌الله خميني هم‌آواز شده‌اند و راز عقب‌ماندگي ايران را حكومت‌هاي فاسد تشخيص داده‌اند، بار ديگر به اين نتيجه رسيده‌اند كه ديگر چيزي براي از دست‌دادن ندارند و همه چيز را بايد از نو بسازند، تنها يك راه در پيش رو دارند:" راه ننگ و نام، راه بي‌فرجام" .
و ليك اين توده‌ي فساد از كجا به قلب حكومت‌هاي فاسد ما رسوخ كرده‌است. چرا حكومت‌هاي ما يكي پس از ديگري فاسد مي‌شوند. چه شده است كه اين فرشته‌هاي نجات سال57 اينك عفريتگاني شده‌اند كه قتل‌شان واجب است؟!
مردم ايران تشنه‌ي آزادي‌اند و آن‌قدر آزاد نبوده‌اند كه حتي معني آزادي را هم فراموش كرده‌‍‌اند. مثل سال 57 باز خمار شده‌اند و در طلب شراب دموكراسي مي‌خواهند همه چيز را ويران كنند. و آنگاه كه به شراب‌شان رسيدند بغلي شراب را نوش كنند و مست شوند. در حالت مستي هم هيچ بعيد نيست كه عده‌اي از سربازان امريكايي به طور كاملاً اتفاقي دست به غارت موزه و سوزاندن كتاب‌ها بزنند( همان‌طور كه در عراق چنين شد.) هيچ بعيد نيست كه اسناد موسيقي ايران را بار ديگر بمباران كنند و آنرا امري تصادفي جلوه‌ دهند. هيچ بعيد نيست كه عده‌اي از مردم مست ولي پاك! ما دست به غارت كاخ سعدآباد‌ها بزنند. هيچ بعيد نيست كه در حالي كه والس به مناسبت غلبه‌ي خوب بر بد اجرا مي‌شود عده‌اي از مردم مست ولي پاك! ما همنوعان خود را مجبور به فاك* كنند.
ولي باز" روز از نو روز ي از نو". اما نه! اين بار روزي به اين سادگي‌ها به دست نمي‌آيد. آخر شراب‌‌هاي امريكايي خيلي مست نمي‌كند و ملت باز در خماري فرو مي‌‍روند و در پي ساقي ديگري مي‌افتند تا شرابش را نوش كنند. اصلاً امريكايي‌ها شگرد دارند كه ملت را خمار نگه دارند و آنگاه به جاي شراب، ماءالشعير ليمويي(آبجوي اسلامي) به خورد مردم مي‌دهند درست مثل آخوندها. و هيچ‌گاه هم دست‌شان رو نمي‌شود، آن‌ها مي‌خواهند چيزي را براي ما به ارمغان آورند كه ما حتي معني‌اش را نمي‌دانيم. پس چه انتظار داريم كه از خوردن ماءالشعير ليمويي مست نشويم.
مردم ايران معني دموكراسي را نمي‌دانند، فقط مي‌دانند ما دموكرات نيستيم و عاملش هم حكومت است. حال اگر از هر كدام‌شان بپرسي "چرا؟" د ر جواب بهت مي‌گويند:" مگه اين‌همه فقر و فحشا و بدبختي و نكبت رو نمي‌بيني؟ مگه چشم‌هات رو صابون زدي نمي‌بيني كه چه‌جوري مردم رو چپاول مي‌كنن؟ مگه گروني رو نميبيني كه داره بيداد مي‌كنه؟ و..." حال كدام يك از اين مشكلات ناشي از نبود دموكراسي است، من كه نمي‌دانم. اين‌ها همه از اثرات خماري است كه همه چيز رو به هم مي‌بافند.
پس خود ما چي، ما نقش هويج را بازي مي‌كنيم؟ مگر آن‌موقع كه حكومت تصميم به سنگسار عاطفه‌ها و ليلاها گرفت كدام يك از سرپرستان پاك‌شان! مخالفت كرد؟ مگر وقتي در جامعه به حقوق زنان وقعي هم گذاشته نمي‌شود همه‌اش حكومت مقصر است، مگر وقتي با شخصيت يك بيوه‌زن همچون يك جنس دست‌دوم برخورد مي‌شود و اصلاً با شخصيت زن همچون يك جنس برخورد مي‌شود، يك‌سره دولت مقصر است؟ مگر وقتي مردان ايراني به خودشان اجازه مي‌دهند هفته‌اي يك بار به ثواب خدا زنان‌شان را بزنند و بعد با‌ قهقه بگويند اصلاً زنجير به معني زن اجير است ،دستور اكيد از دولت مي‌گيرند؟ مگر دولت به مردان مي‌گويد كه اين حق شما است كه چشم‌چراني كنيد و به زنان تجاوز كنيد؟ مگر وقتي ما هر روز در تمامي رفتارهاي اجتماعي مي‌خواهيم سر يكديگر را كلاه بگذاريم، كه اگر سود نكنيم ضرر كرده‌ايم، همه‌ي گناهان به گردن دولت است؟ مگر وقتي يك كودك خياباني مي‌شود همه‌ي تقصيرها به گردن دولت است؟ مگر وقتي در يك شركت حتي خصوصي كارمند از كارش مي‌دزدد از دولت دستور مي‌گيرد؟ مگر وقتي ايرانيان به هر نوعي به قوانين جامعه پايبند نيستند اين دولت است كه...
نه عزيزان، دولت به همراه ملت است كه جامعه را مي‌سازد و در ساختن جامعه چيزي كه نقش بنيادي دارد "آموزش و پرورش" است كه بخشي از آن مربوط به خانواده مي‌شود. اگر جامعه‌مان را گند و كثافت برداشته است، اين ما هستيم كه عناصر سازنده‌ي اين گند و كثافت هستيم و دولت فقط مي‌تواند هماهنگ با ملت شود.
وقتي هنوز در كلاس‌هاي درسمان هنگامي كه حرف از اعتقادات غير اسلامي مي‌زني عده‌اي چشم‌‌غره مي‌روند عده‌اي از عصبانيت رنگ عوض مي‌كنند وعده‌اي ديگر نمي‌توانند خودشان را كنترل كنند و شروع مي‌كنند به فحش و دشنام دادن. وقتي هنوز ما نمي‌توانيم وجود انديشه‌هاي مخالف را در كنارمان بپذيريم و هنوز در بين خود ما آزادي بيان وجود ندارد، چه انتظار پوچي است كه بخواهيم امريكا براي ما دموكراسي به ارمغان آورد!!
مگر در افغانستان و عراق دموكراسي به ارمغان آورد كه حالا مي‌خواهد در ايران چنين كند. و البته بوش قول داده‌است كه به محض برقراري دموكراسي! در عراق و افغانستان نيروهايش را از اين كشورها خارج كند! آنگاه كه به سبك عمر تمامي كتابخانه‌ها، اسناد و آثار هنري عراقي‌ها را به يغما بردند، تا ديگر نسل آينده ندانند كه گذشتگان‌شان كه بودند و چه داشتند. و حالا عراقي‌ها تنها به اين دلخوش‌اند كه به پاي صندوق‌هاي رأي مي‌روند تا يكي از بين خودشان را برگزينند. تا ديگر ديكتاتوري نباشد كه بخواهد آنچه كه نمي‌دانند چيست را ازشان بگيرد.
و يا افغان‌ها به پاي صندوق‌هاي رأي بروند ولي فرزندان‌شان را براي تحصيل به پاكستان بفرستند و براي كار به ايران كوچ كنند و تازه وقتي برمي‌گردند مجبور به دلداري دادن فرزندان ترسيده‌شان باشند و خرابه‌هاي منزلشان را درست كنند و آنگاه در بازگشت به ايران به دست نيروهاي امريكايي كشته شوند. و بعد دختران افغان و عراقي به عشرت‌كده‌ها و سايت‌هاي سكس راه يابند و البته اين اقدامي است در جهت جهاني شدن!!
چه بعيد كه امريكا اين‌ها را به جاي دموكراسي به ما هم تحميل نكند؟!
ايران يك بار ديگر انقلاب و تغيير حكومت را تجربه كرده‌است و طعم تلخ آن‌را چشيده‌است. آن‌ بار هم مردم مسخ شدند و با هيجان تعصب و احسااسات جلو رفتند و انقلاب به مردم تحميل شد، امروز نيز بعيد نيست كه اگر جرقه‌ي انقلابي زده‌شود بار ديگر مردم به كوچه‌ها بريزند و فرياد مرگ بر خامنه اي سر دهند. اما اي غيرتمندان ايراني به هوش باشيد كه امريكايي‌ها مست نيستند.
:پي‌نوشت
فاك: fuck