دیروز دکتر معین در جلسهای تبلیغاتی در تالار چمران دانشکدهی فنی -سیاسیترین تالاری که امروز بوی گند لاشهی اصلاحات را میدهد- حاضر شد تا با جمعی از دانشجویان بچهی دانشگاه تهران لاس بزند. مگر نه اینکه معین هم بچهباز است، خب چه جایی بهتر از دانشگاه تهران؟! که اگر به جای دانشگاه تهران به پلی تکنیک یا مثلاً علامهطباطبایی میرفت، یاد میگرفت که کسی که به امید بچهبازی به دانشگاه میآید، نباید شورت آهنی را فراموش کند.خب در این میان تنها دانشگاه تهران است که سوپاپ اطمینان آقایون شدهاست. انقدر زندانی و اخراجی در این سالها داشته که حالا از زور بیغیرتی از کون خود به حلوا میدهد و خب معین هم همین را میخواهد. اما در این میان نمیدانم، انجمن اسلامی دانشکدهی فنی همان که روزی حرمت دانشکدههای دانشگاه تهران بود چگونه توجیه میکند که در گه خودش غلتیده(غلطیده!)است؟! چگونه توجیه میکند که با معین، عامل فاجعهی هجده تیر 78 و تیر 81 به لاسوگاس میرود؟! چگونه توجیه میکند که انقدر بچهاند که کسی مثل معین دستشان میاندازد؟! معین دیروز هر چه خواست گفت و هر تبلیغی خواست کرد و انجمن اسلامی شلغم دانشگاه تهران نهتنها خودش هیچغلطی نکرد، حتی عرصه را بر دیگران هم تنگ کرد و مجری جلسه وقیحانه نسبت به جلسه احساس تملک میکرد. طوری که علناً آزادی بیان را قی کرد وتف به روی دموکراسی انداخت و در جلسهای که همه به امید تریبون آزاد و پرسش و پاسخ آمدهبودند، به دکتر معین گفت جواب کسی را ندهید تا پرسش و پاسخ نشود و بعد هم برای تریبون آزاد! قرعهکشی کردند؟! تا در جلسهی انجمنیها فقط بسیجیها و صنفیها حرف بزنند! مگر از اول قرار نبود از کون خود به حلوا بدهند. خب پس چرا که نه! مگر نه که ما ایرانیان سخاوتمندیم! بگذریم از انجمنیها که در خیاری هیچ کم نداشتند! اما واقعاً دانشجویان دانشگاه تهران هم کم نگذاشتند و از 6 نفری که پای تریبون رفتند، دو نفر در بارهی پولی کردن دانشگاه تهران گفتند که دکتر معین مثل همیشه مغلطه کرد. انگار خیلی خوب جواب این سؤال را از بر کردهبود. و از مجریان و همهی کسانی که آنجا بودند خواستهبود، تنها همین سؤال را تکرار کنند. نفر بعدی به زعم خود سؤالی کارشناسانه پرسید:" دکتر معین با توجه به وضعیت بد سینماها در دورهی آقای خاتمی، شما چه طرحی در این زمینه دارید؟" که خب دکتر معین هم که به حد کفایت بامزه است در جواب گفت:"من هنرمند نیستم، ولی هنرمندان را خیلیخیلی دوست دارم!" خب دانشجوی احمق عزیز چهقدر لطف کردی که حق دیگران را گرفتی تا معین هم خوب به ریششان بخندد. نفر بعدی که از دانشکدهی پزشکی آمدهبود هم کم نیاورد و از حوزهی تخصصی دکتر معین از ایشان پرسید و با صدایی که شبیه چسناله بود از دکتر معین خواست که دانشکدهی پزشکی را به وزارت علوم برگرداند! واقعاً این دانشجو فکر کردهبود دکتر معین هنوز هم وزیر علوم است! نفر بعدی که کمی به خود زحمت دادهبود و تحقیقی بس بزرگ کردهبود گیر داد به اینکه چرا معین در مصاحبه با شرق گفتهاست که اگر جای خاتمی بودم با بوش دست میدادم؟! و جالب است که این حرف معین را خلاف آرمانهای انقلاب قلمداد کرد! خداوندا چه به سر این جماعت آمدهبود؟! و بالاخره آخرین نفر که سؤالی تقریباً منطقی از معین پرسید:" آقای معین با توجه به آنکه در دورهی خاتمی ایشان هر چه کردند شورای نگهبان رد کرد و ایشان مجلس ششم را با خود داشتند، مشکلات شما خیلی بیشتر از ایشان خواهد بود، در برابر این مشکل چه میکنید؟" خب این بار معین با منطقی اعجاببرانگیز پاسخ داد که در وحلهی اول باید بگویم که ما خدا را داریم! حتماً منظورش این بود که خدا منحصر به ایشان است و خاتمی از رحمات باری محروم بودهاست! و حتماً آقای معین مانند پادشاهان عهد صفوی در هنگام بروز مشکلات به لشگر جن پناه خواهد برد! معین در ادامه گفت به نظر من خاتمی در دولتاش تنها بود و من معتقد به حرکات جمعی هستم و تیم "خاتمی، معین، کولایی" تیمی موفق خواهد بود که در مقابل این مشکلات میایستد! خب معین جان خدا سر کمدردت رو نگه داره، که انقدر به فکر رفع مشکلات هستی.
جوابهای معین به سؤالات کتبی هم جالب است، که البته از زیر تیغ بیرحم سانسور گذشت: سؤال:" نظر شما دربارهی رفراندوم چیست؟" معین:" رفراندوم حق طبیعی ملت است." به خدا از خامنهای هم این سؤال را میپرسیدند همین جواب رو میداد. ومتأسفانه آقای مجری به خودش اجازه نداد کمی معین را سؤالپیچ کند. سؤال:" اگر در زمان ریاست جمهوری شما فاجعهی 18 تیر رخ میداد به جز استعفا چه میکردید؟" معین:" خب البته من در اون حملهی وحشیانه و مغولوارانه از مقام خودم در وزارت استعفا کردم و استعفایم خیلی جدی بود و اول آنرا به مطبوعات تسلیم کردم و بعد به شورای عالی رفتم. بعد هم به کوی رفتم و در کنار دانشجویان بودم و آنها را دلداری میدادم. اما اگر رئیس جمهور میبودم هم همین کار را میکردم ولی استعفا نمیکردم و ریشهی آنرا پیدا میکردم." جل الخالق این معین چرا انقدر دروغ میگوید؟! در بین دانشجویان بودی و آنگاه ایستادی و نگاه کردی، ببینی چهطوری احمد باطبی را میگیرند و چهطوری بچهها را از بالای طبقهي سوم پایین میاندازند! که چگونه چماقدارانات به وظایفشان عمل میکنند! معین حتی به خودش زحمت نداد به حکم باطبی و دیگران اعتراض کند. حتی دانشجویان کوی را اوباش و اخلالگر خواندهبود. حالا آمدهاست با چه رویی خودش را مصلح میخواند و از دانشجویی که چشماش را صابون زدهاست و نمیبیند هنوز همدورهایهایش که معین آنها را اوباش خواند در بند هستند، از این دانشجو میخواهد از او حمایت کند تا در دانشگاه گل بکارد. مگر در این دورهی 10 سالهی وزارتاش چه گلی به سر دانشگاهها زد؟! که حالا میخواهد در ریاست جمهوریاش تکرار کند؟! جز اینکه پولی کردن و خصوصیسازی دانشگاههای دولتی را باب کرد؟! مگر در همین دورهی معین نبود که هر اتفاقی که تا آن زمان ناممکن و غیرقابلتصور بود در دانشگاه به وقوع پیوست؟! مگر در همین دورهی معین نبود که چماقداران وارد دانشگاه شدند؟! حتماً اینبار میخواهد از وجودشان در کوچه و خیابان برای تأدیب اوباش استفاده کند! مگر در همین دورهی معین، دانشجویان کتک نخوردند و معین سکوت کرد؟! مگر آقاجری را که گرفتند و اتهام ارتداد به او زدند، نباید معین به خاطر همکارش در وزارت حرفی میزد؟ پس چرا سکوت کرد؟! اصلاً معین بهجز سکوت کار دیگری هم بلد است؟! حالا هر کس میخواهد بیاید ببیند در کلاسهای عمومی دانشگاه تهران چه درسهایی ارائه میشود و چگونه اساتید محترم قصهی بیبی گوزک و بز اخوش برای دانشجویان تعریف میکنند. معین که از ادارهی یک جامعهی فرهنگی برنیامد، چگونه میتواند مسئولیت ریاست جمهوری را قبول کند؟! حتماً با توکل به خدا و اتکال به نیروی سپاه جن! معین باز هم میخواهد شعار بدهد و دیگران را جلو بیندازد، اما وقتی این اندک پتانسیل مردم هم تمام شد، با یک جامعهی مرده و یک مشت زندانی چه میکند؟! آقای معین خوب نگاه کن، به دستآوردهایت خوب نگاه کن. در دانشگاه تهران دیگر نشریهای چاپ نمیشود و نشریههای کوی اخبار ورزشی انتشار میدهند! دیگر در انجمناسلامی کسی نیست که جلوی چرندیاتتان بایستد. دیگر در این دانشگاه جنبندهای نیست و همهی جنبشها از بیرون به این فضای مرده القا میشود. این محصولی است که شما به بار آوردهاید. تخم خفقان و ترس و انفعال را شما در این دانشگاه کاشتید و بر پیکر نیمهجاناش در تیر 81 و پس از آن در 16 آذر 83 گرد مرگ پاشیدید. البته معین خیلی هم بیسیاست نبودهاست، اول تحریک، بعد سرکوب و سرآخر خفقان و حالا هم میخواهد لاشههایمان را چال کند. دستاش درد نکند.این دانشگاه فقط یک چیز کم دارد، فقط منتظر است گروه فشار معین کلنگ به دست بگیرند و به کل خراباش کنند. که حتماً در طی سالهای ریاست جمهوری به این افتخار هم نایل میشود و این بار به عنوان یک مسئولیت سیاسی و نه فرهنگی، به فرهنگکشی سرافرازمان میکند. معین باز آمدهاست تا مردم را بر سر دو راهی بد و بدتر گیر بیندازد تا پای صندوقهای رأی بیایند. اما آقای معین شک نکن که شما بدتر هستی و بدی وجود ندارد و بدتر به حکم بدتر بودن نباید انتخاب شود. درود باد بر دکتر معین نمایندهی فرهنگ کشی ایران. انشاءالله با نادر شاه و چنگیز خان مغول محشور شود! سر آخر اینکه متأسفم برای جامعهای که به این دانشگاه چشم دوختاست، متأسفم برای دانشکدهی فنی که زمانی حرمت دانشکدههایش میخواندند و امروز لمپن دانشکدهها شدهاست. متأسفم برای انجمناسلامی که در گه خودش غلت میزند. متأسفم برای آزادی بیانی که معین دم از آن میزند و میخواهد به ما عرضه کند. متأسفم برای فرهنگ نداشتهمان که معین میخواهد به ما تزریق کند. متأسفم برای خودم که چهقدر کردم تا به این لاسوگاس بیایم. برای وبلاگستان که هاله را از دست داد هم بهشدت متأسفم. پینوشت: در این جلسه جهت اعتراض به سانسور خبری صدا و سیما در برنامهی 16 آذر 83 از فیلمبرداری و عکسبرداری خبرنگاران آنها ممانعت به عمل آمد.
|
![]() |
ارتباط با منmehrdad.goorkan AT gmail |