<$BlogRSDUrl$>

 


ای ایران، ای مرز پر گوهر ای خاک‌ات سرچشمه‌ی هنر 


نمی‌دانم تا به حال هرمزگان رفته‌اید یا نه؟! اگر نرفته باشید همی حتماً درباره‌ي زیبایی‌های آن شنیده‌اید. از هنر ناب و مردم خون‌گرم آن هم حتماً چیزهایی می‌دانید. غروب بندر را وقتی با موسیقی زیبای بندری می‌آمیزد، اگر از نزدیک ندیده‌باشید، در فیلم‌ها و مستندها حتماً دیده‌اید و لذت برده‌اید. با این حال اگر هیچ‌کدام از این‌ها برایتان پیش نیامده‌است با سر زدن به این وبلاگ و لینک‌های هرمزگانی‌اش این باور در شما به‌وجود می‌آید که هرمزگان واقعاً زیباست و مردم آن واقعاً هنرمند و خون‌گرم هستند و وبلاگ‌نویسان آن هم که خیلی دوست‌داشتنی‌اند.
حال چه پیش آمده‌است که امروز از بدیهیات می‌گویم؟! نمی‌دانم تا به حال اصطلاح "فارسی‌زدایی خلیج‌فارس" را شنیده‌اید یا نه؟! این اصطلاح از زمان ناصرالدین شاه به‌وجود آمد که انگلیسی‌ها به بهانه‌ی بیرون کردن دزدان دریایی از این منطقه، تصمیم به فارسی‌زدایی خلیج‌فارس گرفتند به این عمل زشت‌شان تا جایی جولان دادند که هویت خیلی از مناطق این خطه از فارسی به عربی تغییر کرد و اقوام عرب که زمانی تنها دزد دریایی بودند، استقلال یافتند و امروز سلطه‌ی روزافزون آن‌ها بر این خطه را شاهد هستیم. راست‌اش اصلاً دوست ندارم که وارد یک بحث نژادپرستانه شوم و هیچ تمایزی میان فارس‌ها و عرب‌ها قائل نیستم و به واقع این سیاست کثیف انگلیسی بود که سبب به‌وجود آمدن این تنازعات میان اقوام مختلف حکومت فئودالیته‌ي سابق ایران شد و اکنون من را مجاب می‌کند در جهت دفاع از فرهنگ کشورم وارد بحثی شوم که ممکن است نژادپرستانه تعبیر شود، امیدوارم کسی نرنجد و بد تعبیر نشوم.
بگذریم، سؤالی که این‌جا مطرح است این‌که آیا تنها اشتباه و بی‌توجهی میرزاتقی‌خان امیرکبیر سبب سلطه‌ی دزدان دریایی بر خلیج‌فارس شد؟ مسلماً جواب خیر است. اهمیت خلیج فارس به حدی است که امروز یک از گرایش‌های رشته‌ي جغرافیای دانشگاه تهران و در آینده‌ دیگر دانشگاه‌های کشور به حساب می‌آید. از این رو انگلیس و به تبع آن اعراب حاکم‌شده بر این منطقه که پیش از ما به اهمیت آن پی برده‌بودند، هر چه بیش‌تر در جهت پیش‌برد اهداف خود، یعنی فارسی‌زدایی و سلطه‌جویی پیش رفتند و از طرفی ناآگاهی و بی‌توجهی دولت‌های حاکم بر ایران از همان زمان‌ها سبب شد که خلیج‌فارس از احاطه‌ی ایران خارج شود و در پی آن هویت‌اش هر روز بیش‌تر دست‌خوش تغییر شود و از لحاظ ارضی هم به وضوح شاهد جدا شدن بخش‌هایی از خاک ایران در این منطقه بودیم که به عنوان نمونه بحرین را می‌توان نام برد. اما عملیات فارسی‌زدایی امروزه دیگر در جهت تسلط ارضی شکل نمی‌گیرد و از همه نظر نمود می‌یابد و یکی از مهم‌ترین آن‌ها بعد فرهنگی آن است. چندی پیش شاهد بودیم که در ادامه‌ی همین عملیات حتی وقاحت را به سرحدی رساندند که نام خلیج‌فارس را به آن نام مندرآوردی تغییر دهند و یا این‌که هنوز هم مسئولین و اخبارگویان بی‌سواد ما جزیره‌ی "راز" را "سیری" ( تلفظ نادرست سری به معنی رازآمیز از روی نوشته‌ی انگلیسی آن که در نقشه‌های عربی و انگلیسی دیده‌بودند!) می‌خوانند.
اما چیزی که مطرح است این‌که همواره تغییردهنده با تغییرکننده هماهنگ عمل می‌کند. به عنوان نمونه در مورد بالا اگر ما خودمان در زمان پهلوی به نقشه‌های خودمان اعتماد می‌کردیم و جلوی تغییر نام این جزیره از راز به سر را می‌گرفتیم، هیچ‌گاه نام آن سیری نمی‌شد. کاری که در اقدام اخیر خود نتوانستند بکنند و خلیج‌فارس همواره فارس ماند که هویت‌اش این بود.
حال چه چیزی سبب شده‌است که امروز از خلیج‌فارس بگویم؟! بندرعباس از مهم‌ترین بندرهای خلیج‌فارس است که روزگاری عروس خلیج‌فارس بود و امروز جای خود را به "دبی" داده‌است! اما چرا؟!
چند روزی است که مسئولین سازمان اوقاف و اماکن بندرعباس، تصمیم گرفته‌اند در عملیات بازسازی امامزاده سیدمظفر، فرهنگسرای شهید آوینی این شهر را که مجاور امامزاده است خراب کنند.( برای اطلاعات بیش‌تر این‌جا را کلیک کنید.) اما چرا؟! آیا ما هم باید اشتباه امیرکبیر را تکرار کنیم؟! در شرایطی که اماراتی‌ها برای هر چه توریست‌پذیرتر کردن دبی از هنر ما ایرانی‌ها استفاده می‌کنند و فرهنگ ما را به جای فرهنگ نداشته‌ی خودشان جا می‌زنند، چرا ما باید بار دیگر ضعیف عمل کنیم و فرهنگسرایی را که زاینده‌ی فرهنگ در شهری به این مهمی است، خراب کنیم؟! از بین بردن این فرهنگسرا نه تنها برای هرمزگانی‌ها مضر است، بلکه برای تمام ایرانی‌ها مضر است. با از بین بردن هر فرهنگسرا و هر مدرسه و هر مکانی که در آن علم‌آموزی می‌شود و هنرآموزی می‌شود، تیشه‌ای بر فرهنگ و هنر دیرینه‌مان می‌زنیم و در جهت از بین بردن فرهنگ این منطقه و ایران عزیزمان و همچنین در جهت طرح فارسی‌زدایی خلیج‌فارس یک گام برمی‌‌داریم و فرهنگ خود را در آستانه‌ی پرتگاه قرار می‌دهیم. دوستان بیایید امروز که این دوستان عزیز وبلاگ‌نویسان هرمزگانی، به تنهایی بار فرهنگی ایران و هرمزگان را بر دوش گرفته‌اند، تنهایشان نگذاریم و همه با هم با طرح‌هایمان آن‌ها را حمایت کنیم. تا بار دیگر شاهد از بین رفتن فرهنگ ایرانی نباشیم و با تلخ‌کامی در سوگ آن‌ ننشینیم. بیایید ما که برای فرزندان بمی و ساخته شدن خانه‌ی موسیقی بم، استاد شجریان را تنها نمی‌گذاریم( می‌گذاریم؟!) این بار هم این دوستان را تنها نگذاریم. شاید روزی رسد که سمفونی خلیج‌فارس را یک گروه ایرانی و نه ایتالیایی در این فرهنگسرا بسازند. یادمان نرود که هرمزگان برای همه‌ی ما عزیز است چون ایران برای‌مان عزیز است. بیایید تلاش کنیم و جلوی این فرهنگ‌کشی ناآگاهانه را بگیریم و هر چه بیش‌تر این فرهنگ فروخفته‌ را بارور کنیم تا بار دیگر شاهد شکوفایی آن باشیم و آن‌گاه با غرور بگوییم:
هنر نزد ایرانیان است و بس!