<$BlogRSDUrl$>

 


نابودی ایران‌شهر 


با آبگيري سد سيوند، محوطه تاريخي پاسارگاد به زير آب خواهد رفت. در حالي که امكان تغيير مسير آبگيري وجود دارد.
متخصصن می‌گویند در عرض چند سال رطوبت، محوطه‌ی تاریخی پارسه( تخت جمشید) را نیز خراب خواهد کرد.
این در حالی ‌است که پی‌گیری از دفتر ریاست‌جمهوری پاسخ داده‌است: وقتی، مردم به دنبال معاش‌اند، چند تخته‌سنگ پوسیده چه ارزشی دارد!
از چهارشنبه که این خبر را دریافت کرده‌ام، شوکه شده‌ام. هر چه می‌خواهم با قضیه منطقی برخورد کنم، نمی‌شود که اصلاً بخواهم یا نخواهم منطقی نیست. تصویر پاسارگاد و شکوه ایران در خاطرم است و مثل خوره به جان‌ام افتاده‌است و عذاب‌ام می‌دهد. دیروز به هر دری زدم بن‌بست بود و هر خبری که شنیدم بیش‌تر نگران‌ام کرد. همه‌ چیز خبر از مرگ پنهانی و آرام فرهنگ ایران‌شهر می‌دهد.
یکی از مسئولین گفته‌است که می‌خواهند موزه‌ای در زیر آب بسازند و من نمی‌دانم، چه‌گونه در حالی‌ که تنها پنج ماه به آب‌گیری سد مانده‌است، می‌توانند موزه بسازند و نمی‌دانم تا به کی می‌خواهند مردم را به سخره بگیرند و فریب دهند؟! مدیر پروژه‌ی سد مجوز رو می‌کند و در پاسخ مسئولین میراث فرهنگی می‌گویند که مقاوم‌سازی مانع می‌شود که آسیبی به پاسارگاد برسد. اما گفته‌ی دفتر ریاست‌جمهوری جای هیچ شکی باقی نمی‌گذارد. دی و یا بهمن ماه هشتادوچهار عملیات آب‌گیری آغاز مي‌شود و حدأکثر 5 ماه فرصت باقی‌ست تا از مرگ ایران‌شهر جلوگیری کنیم. مرگ پنهانی که به سان اعدام فرهنگ باستان‌مان در گوش فلک می‌پیچد و تاریخ را به لرزه می‌افکند.
نمی‌دانم چه‌طور توجیه خواهند کرد که دست به کشتن فرهنگ ایران‌شهر زده‌اند. آیا به گردن تنگی معیشت مردم می‌اندازند؟! چه توجیه احمقانه‌ای! چه‌گونه استدلال می‌کنند که این تخته‌سنگ‌ها که میلیون‌ها توریست را به خود جذب می‌کند، نمی‌تواند معیشت مردم را تأمین کند؟! چند بار باید از مسئولین پرسید که چرا ایرانی که در آمارگیری‌های جهانی از نظر سرمایه‌های توریستی در صدر است، از نظر جذب توریست در قهقرا است؟ اصلاً تا به حال به بعد اقتصادی و توریستی کارشان توجه کرده‌اند؟ مسلماً می‌دانند که درآمد توریستی منطقه صد مرتبه بیش‌تر از درآمدی است که سد می‌تواند داشته‌باشد. اما، چرا پاسخ‌گو نیستند؟ تا به کی می‌خواهند مردم را تحمیق کنند؟ تا به کی می‌خواهند همه چیز را به سخره بگیرند؟
پاسارگاد و پارسه، تنها سرمایه‌ی توریستی نیستند و تنها ارزش اقتصادی آن‌ها ملاک نیست. نماد ایران‌شهر هستند. از بین رفتن این آثار یعنی از بین رفتن هویت ایران‌شهر. یعنی گام برداشتن در راه نابودی ایران‌شهر. یعنی فرهنگ‌کشی. اما هشدار! فرهنگ‌کشی جرم است و بهای آن به صد مرتبه بیش‌تر از بهای کشتار عمومی است که این فرهنگ یادگار از چند هزار سال است که دست‌آورد نسل‌ها و دوره‌های گوناگون ایران‌شهر است و ملت را جای‌گزینی باشد و فرهنگ را نه. کشتن ملت ایران، کشتن یک نسل است و کشتن فرهنگ ایران‌شهر، کشتن چندین نسل است. مرگ همه‌ی اهالی ایران‌شهر است. مرگ همه‌ی آمال و آرزوهای یک ملت است. مرگ شکوه ایزدی ایران‌شهر است.
از بین رفتن پاسارگاد و پارسه، یادآور شعله‌های آتشی است که اسکندر به پیکر پارسه انداخت. یادآور چپاول چنگیزخان و توحش اعراب است.
یادتان نرود که اسکندر تنها زمانی توانست خود را هخا بنامد که ایران‌شهر را به آتش کشیده‌بود. و چنگیزخان با کتاب‌سوزی توانست ایران را چپاول کند و عمر زمانی‌که بار دیگر ایران‌شهر را به آتش کشید، توانست قد راست کند. ولی، دریغا! که امروز عمرها از درون کمر به کشتن فرهنگ ایران‌شهر بسته‌اند و تمدن دیرینه‌مان را نابود می‌کنند. دریغا که بار دیگر خوش‌بینی برادران‌مان ترکان را آواز می‌دهد و سفاهت ما چنگیزیان را. تا که چنگیز خان‌های ایرانی مرا و همه‌گان را گردن بزنند. تا فرهنگ ایران را از لبه‌ی تیز تیغ‌هایشان که از عهد عتیق به نام ایران و به کام انیران بیرون کشیده‌اند بگذرانند. تا که ایران را به دست انیران بسپارند و هر لحظه، یک گام در راه نابودی ایران‌شهر و غروب خورشید فروزان ایزدی‌اش پیش روند.

استعمار تنها زمانی می‌تواند بر ملتی مسلط شود که فرهنگ و تمدن دیرینه‌ی آن را نابود کرده‌باشد. تنها 5 ماه به مرگ ایران‌شهر باقی‌ست؟؟؟