<$BlogRSDUrl$>

 


یادش گرامی 


نمی‌دانم باید خوش‌حال باشم یا ناراحت! علی افشاری دبیر سابق دفتر تحکیم وحدت، فعال دانشجویی سال‌های پیش و مرد پخته‌ی این سال‌ها از ایران رفت. رفتن که نه! عملاً فرار کرد.
علی افشاری در مرداد ماه 84 طی نامه‌ای که در رسانه‌ها تحت عنوان افشاگری منتشر شد از ریاست قوه‌ی قضائیه- هاشمی شاهرودی- خواسته‌بود که دادگاه‌اش را علنی برگزار کنند. اما چه دادگاهی؟! علی افشاری در سال‌های اخیر، پس از واپسین دوره‌ی زندان‌اش( یک سال حبس تا سال82) هیچ‌گونه تخلف قانونی و تشکیلاتی‌ای نه در دفتر تحکیم و نه در سخنرانی‌هایش نداشته‌است. تنها جرم افشاری چه در سال‌های اخیر که مرد پخته‌ی سیاست است و چه آن زمان که از رهبران جنبش دانشجویی بود؛ اندیشیدن، صراحت، شجاعت و از همه مهم‌تر توان بالای تشکیلاتی‌اش بود و هست. این درست چیزی است که کسانی آن را برنمی‌تابیدند. از این رو او باید حذف می‌شد. چه آن زمان که از هدایت‌کننده‌گان جنبش دانشجویی بود( اوایل دوره‌ی اول خاتمی تا بعد از کنفرانس برلین) و چه اکنون که از راه‌بران و تئوری‌پردازان تحکیم بود؛ خاری بود در چشم راست‌های نظام حاکمیت. اما مگر می‌شد به این ساده‌گی و در این شرایط، او را که خود سخن‌گوی خود و اندیشه‌ساز و اندیشه‌پرداز بود حذف کرد؟! اما این بار حاکمیت اشتباه نکرد، دهان همه را با هم بست. به هر دو طرف امتیاز داد و بار دیگر با قربانی کردن حق آزادی بیان و اندیشه، با پاک کردن صورت مسئله همه را ساکت کرد. آن‌ها از یک سو برای افشاری حکمی سنگین بریدند تا راست‌های افراطی مخالفتی نکنند و از سوی دیگر با باز گذاشتن راه برای او راه بر اعتراض چپ‌ها بستند. تا فردی را از مخالفین داخلی کم کند و به اپوزیسیون خارج از کشور بیافزاید. کاری که نه امروز، ولی در آینده‌ای که معلوم نیست تاوانی بزرگ برای کشور به دنبال خواهد داشت. آن‌ها نباید فراموش کنند که هیچ نظمی پایدار نیست. مخالفین ناکارآمد امروز، پتانسیلی برای ماخالفت کارای فردا خواهد بود. اما کارایی به چه معنا؟! این کارایی به سمت ویرانی می‌رود یا آبادی را منتج می‌شود؟ این بحث در نهایت پیچیده‌گی‌اش، یک جواب ساده دارد:" جریان‌های حاکم بر ایران بر اساس تعصب و تظلم است و نه تفکر و جریان بی‌تفکر محکوم به شکست است." چیزی که تنها به ضرر منافع ملی است. چیزی که سال‌های سال در این مملکت به هیچ انگاشته‌شده‌است.
حکمی که برای علی افشاری بریده‌شد، هنوز هم به درستی معلوم نیست و هیچ رسانه‌ای هنوز از جزئیات آن خبری نداده‌است و حتی بسیاری از رسانه‌های مطرح خود خبر را هم سانسور کرده‌اند! خبری که من به دست آوردم اول از طریق یکی از دانشجویان و متکی به یک نشریه‌ی دانشجویی بود و بعد از آن هم خبرگزاری ایران‌پرس‌نیوز. که البته زمین تا آسمان با هم فرق داشتند. آن نشریه‌ی دانشجویی خبر از یازده سال حبس، ممنوع‌الخروج شدن و سفر به ایرلند داده بود و در مقابل ایران‌پرس‌نیوز، خبر از شش سال حبس، ممنوع‌الخروج شدن و سفر به کانادا!
درباره‌ی ایران‌پرس‌نیوز چیز چندانی نمی‌دانم. اما چند روز پیش که در این نشریه‌ی دانشجویی که توسط ابراهیم نبوی پشتیبانی می‌شود! خواندم که افشاری پس از‌ آن‌که به 11 سال حبس محکوم شده‌است و البته ممنوع‌الخروج هم بوده، ایران را به مقصد ایرلند جهت تحصیل در آن‌جا ترک کرده‌است؛ پاک به هم ریختم. هر چند می‌دانستم علی افشاری ایران را ترک کرده‌است، ولی اکاذیب نبوی باورکردنی نبود. چرا که او خوب بلد است با پس و پیش کردن واژه‌گان و حرافی‌های بی‌جا- که البته خودش خیلی مایل است آن‌را طنز بنامد- شخصیت دیگران را تخریب کند و البته این بار هم بی‌غرض این کار را نکرده‌بود. ابراهیم نبوی مدت‌هاست که مزدور انگلیسی شده و برای بی‌بی‌سی و امثال آن قلم می‌زند. قلم‌اش را عوض این‌که در مرکب فرو کند، در کثافات پست‌اش می‌کند و ذهن گوش‌به‌زنگان بی‌بی‌سی را از نکبت پر می‌کند. این بار هم بی‌غرض نبود. از کسی که خودش با کلی لباده و دستمال یزدی کشیدن به خایه‌ی این ملا و آن گردن کلفت آن طرف رفته و حالا هم مزدور شده‌است؛ نباید انتظار داشت که وجدان کاری داشته‌باشد، بااخلاق باشد و... کسی که زمان انتخابات دور اول ریاست‌جمهوری در همان نشریه‌‌ی دانشجویی در دفاع از هاشمی، معین را می‌کوبید و امروز هم فریاد اصلاحات را با هاشمی‌رفسنجانی سر می‌دهد. باید هم با یک نفر از رادیکال‌های سیاسی این‌طور خامصانه برخورد کند. لابد این بار هم بی‌بی‌سی اطعام‌اش کرده‌است کسی چه می‌داند؟!
باری، نامه‌ای که خیلی‌ها هم‌چون مسئولین سایت روز آن‌را چون نامه‌ی فرج سرکوهی افشاگرانه و نشانه‌ای از یک انقلاب و تحولی دیگر چون خرداد 76 می‌دانستند، تنها سبب شد علی افشاری متواری شود. حالا دیگر بد نیست این عزیزان هم تا حدی تصورشان را عوض کنند. کمی واقع‌گرا باشند. به چه چشم‌اندازی می‌نگرند؟! به چه چیزی دلخوش‌اند؟! در برج تئوریک خودشان نشستنه‌اند و هنوز هم اندیشه‌ی کهنه‌شان را توجیه می‌کنند. جنبش دانشجویی در گه خود غلط می‌زند و این‌ها به همین هم راضی نیستند. تحکیمی‌ها هر روز مثل سگ و گربه به هم می‌پرند و آقایان هنوز هم تفکر پوسیده‌شان را جار می‌زنند. هنوز دم از روشن‌فکری دینی می‌زنند. و با لاشه‌ی این تفکر پوسیده تنها ترمز دیگران می‌شوند.
به هر حال علی افشاری هم به جمع اپوزیسیون خارج از کشور پیوست. حال شاید کسی مثل نبوی و امثال او( البته نه صراحتاً!) بگویند سازش کرده و شاید هم کرده‌باشد. شاید زیرکی به خرج داده‌باشد و از مرزهای باز خارج شده‌باشد و هزار شاید و اما و اگر دیگر. هنوز هیچ خبرگزاری‌ای خبر درستی در مورد او منتشر نکرده‌است. و شاید همه منتظرند تا او باز هم افشاگری کند و آن را پرچم کاوه کنند و جار بزنند و عربده بکشند؟! علی افشاری دیگر مرده‌است. اگر او به زندان می‌رفت هم می‌مرد و حال که از ایران رفته‌است هم مرده‌است. کار علی افشاری مبارزه‌ی پراتیک بود و این کار از خارج از کشور ناممکن است. باید قبول کرد که او در زنده‌گی سیاسی‌اش مرده‌است و به نظر این اولین بار است که حاکمیت ایران عاقلانه یک نفر از مخالفان‌اش را حذف کرد. بدون خون‌ریزی و بدون تنش. یادش گرامی باد؛ حضورش در تحکیم مسرت‌بخش بود.
عزیزانی که دم از چپ می‌زنید و به راست می‌پیچید فراموش نکنید که هنوز ماهیت دستگاه قضایی و اطاعاتی-امنیتی کشور تغییر نکرده‌است! هنوز هم اندیشه‌کشی می‌شود. گاه با پرداخت بها و گاه بی پرداخت بها. خیلی هم دم از حقوق بشرتان نزنید، آن‌ها اگر بخواهند، می‌توانند موضوع را تا این حد مسکوت بگذارند که حتی هیچ رسانه‌ای از آن چیزی ننویسد. بروید عوض لمپن‌بازی و بچه‌بازی‌های سیاسی‌تان کمی فکر کنید که به کجا دارید می‌روید. دور خودتان می‌چرخید. در گه‌تان غلط می‌زند و پس‌ماند تهوع‌تان را قرقره می‌کنید. دست مریزاد عزیزان! واقعاً نشان دادید که تا چه حد می‌توانید خود و دیگران را نابود کنید.
هیچ وقت جنبش دانشجویی تا این حد در ضعف نبوده‌است. هیچ وقت مقام دانشگاه تا این حد زیر سؤال نرفته‌است. به کجا دارید می‌روید؟!!