گلپونههای وحشی دشت امیدم وقت سحر شد
خاموشی شب رفت و فردایی دگر شد من ماندم تنهای تنها من ماندم تنها میان سیل غمها گلپونهها بیهمزبانیها آتشام زد گلپونهها نامهربانیها آتشام زد .... هما میرافشار چند روزی و شاید هم بیشتر، بله چند هفتهای بود که کامپیوتر نداشتم. اول کارت گرافیکم سوخت و بعد هم هارد دیسک و حالا هم با یه هارد عاریه دارم کار میکنم! این شد که به کل زندگیام عوض شد. چند هفتهای میشود که به کل با رسانههای ارتباط جمعی قطع رابطه کردهام. کامپیوتر که نداشتم تا آنلاین شوم؛ در دانشگاه هم که کار غیردرسی نمیکنم( چه پسر خوبی! راستاش کار درسی هم کم میکنم) روزنامه هم که به کل دیگر نمیخوانم، تلوزیون هم که خیلی وقت است نمیبینم. از این رو مجبور شدم از بین وسایل ارتباطی فقط یه رادیو پیام رو اون هم تو تاکسی به همهی آنها ترجیح دهم راستاش کار دیگری هم نمیشد کرد. بعله این طور شد که از وسایل ارتباط جمعی و فردی فقط به یه رادیو پیام و چند تا از دوستهای وراج -که هر کاری بکنی نمیشه در دهنشون رو ببندی!- اکتفا کردم. الآن هم به کل از عالم بیخبرم. گویا تو نیتروژن یا یه ژن دیگه خوابیدهبودم. مسلماً تو این چند وقته یه سری اتفاقات افتاده که اصلاً تمایلی ندارم ازشون سر دربیارم. حتماً یکی رو بردن زندان، یکی پروندهاش مفتوحه شده، چند تا قانون تصویبشده که حسابی فاتحهمون خووندهاست و یه سری تحریم هم علیه ایران صورت گرفته و احتمالاً در پی سخنان اخیر رییسجمهور، آمریکا موضعاش رو علیه ایران عوض کرده و حتماً حمله میکنه و دل یه عده مردم زجردیده رو شاد میکنه! ولش بابا... دیدین تو این چند وقته، هیچ تغییری صورت نگرفته، همون که بود هست. تا ابد هم اگر بخوام میتونم همین طور تصور کنم که چه اتفاقی افتاده و چی میخواد بشه و هیچ هم اهمیتی نداره که من کجا باشم. پای کامپیوتر، روی تخت مشغول چرت زدن یا در حال خواندن و... همه چیز میآد و میره کسی هم خیالاش نیست. حالا نه که اون طوری واسه من بهتر باشه، نه چندان فرقی نداره. مهم پسزمینه ذهنی آدمه که بدبختانه واسه من یکی خوب جا نیافتاده. فقط یکی دو مورد هست که الآن دیدم و میخواستم در بارهاش بنویسم، یکی اینکه علی افشاری یا کسی با نام او برایم کامنت گذاشتهبود که عیناً این پایین منتقل کردم: با سلام .خیلی ممنون از توجه شما . من جزئیات حکمام رو به مطبوعات و رسانهها دادم و در شهریور ماه منتشر شد. که 6 سال حبس تعزیری و 5 سال محرومیت از حقوق اجتماعی و دلیل آن فعالیتهای سیاسی. دانشجوییام در دفتر تحکیم وحدت و جنبش دانشجویی می باشد که از دید آنها تبلیغ علیه نظام و اقدامات ضد امنیتی با تبانی ملی مذهبیها عنوان شدهاست .برای اطلاع بیشتر میتوانید به مصاحبههای خودم و آقای محمد شریف وکیلام مراجعه کنید .اما این حکم اولیه است و در حال حاضر در دادگاه تجدید نظر میباشد و قطعی نشدهاست . رفتن من به خارج از کشور ارتباطی با آن حکم نداشت من قبل از آن برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری تصمیم به خروج از کشور گرفتم و امکان ادامه تحصیل در داخل کشور را نداشتم. من به صورت قانونی از کشور خارج شدم و فرار نکردم. به مدت 3 ماه در ایرلند بودم که زبان خواندم و الان در آمریکا مشغول تمهید مقدمات برنامه تحصیلیام در سال آینده هستم. در حال حاضر 200 میلیون وثیقه در دادگاه انقلاب دارم. که در اصل گرو حاکمیت از من میباشد. من در هر جایی باشم وظیفهی خودم میدانم که در چهارچوب تواناییام برای دموکراسی , حقوق بشر و آزادیهای سیاسی فعالیت کنم. امیدوارم توانستهباشم تا حدودی روشنگری کردهباشم . با آرزوی موفقیت برای شما هر چند دیگر امیدی به حرکتهای دانشجویی خصوصاً از طرف دفتر تحکیم وحدت ندارم. حتی به خیلی از حرکتهایشان هم مشکوکم. فضای دیکتاتوری در جوامع فرودست یا همان جهان سوم خود به خود تولیدکنندهی شکه. و این در مورد دفتر تحکیم بیشتر جلب توجه میکنه. به هر حال عدم شفافیت حتی درونحزبی اونها به این شک دامن میزنه. و تجربههای اتحاد ظاهری و رایزنیهای پنهانی نشون داده که بهترین کار اینه که آدم لااقل پیرو عقایدش باشه. من هم که هر کاری کنم حتی به خدا هم عقیدهای ندارم چه رسد به اسلامیت و این حرفها پس طرف انجمن و تحکیم رو گرفتن بیمعنی به نظر میآد. چپ غیر سرخ و سیاه هم که دیگه پیدا نمیشه، آن هم در فضای قهوهای الآن. پس همان بهتر که ما هم به عزلتگاه خودمون پناه ببریم تا باد سخت و خشن را با پوست و گوشتمان حس کنیم نه با کلمات قلمبه و لاپوشانیهای مسخره! و دیگر اینکه این وبلاگ هم برای قربانیان کوی 78 و خاصه "عزت ابراهیمنژاد" راهاندازی شده که توصیه میکنم سر بزنید. حال و روز خودم هم کمافیالسابق بدک نیست. هذیانهایم را دیگر در وبلاگ نمینویسم، یه دفتر یادداشت درست کردهام، اون تو مینویسمشون. گاس هم بعداً نظرم عوض شد. فعلاً که اینطوری به نظرم میآد.
|
|
ارتباط با منmehrdad.goorkan AT gmail |