<$BlogRSDUrl$>

 


لالا لالا دیگه بسه... 


آره، گل لاله
دیگه کسی نیست
تا برات لالایی بگه
دیگه وقت‌ش شده تا پا شی
پیکار کنی
با کی؟
این‌ش رو دیگه باید از اونایی بپرسی
که خواب‌ت کردن
اونا می‌دونن
اما فکر نکنم جواب‌تو بدن
راستی گل لاله
خوب خوابیدی؟
کابوس می‌دیدی؟
خب‌، طبیعیه
کابوس دیدن طبیعیه
واسه همینه که می‌گم پاشو
چون خاطرتو می‌خوام
چون نمی‌خوام سردرد بگیری
و صبح سرتو بکوبی به دیوار
چرا، تو خودتو عذاب بدی؟
بذار اونا دیوارو بکوبن تو سرت
می‌بینی؟
همه اینا واسه اینه که خاطرتو می‌خوام

پاشو دیگه گل لاله
بهار اومده
می‌گی زمستونه؟
مگه نمی‌بینی؟
بهار این شکلی نیست؟
پس چه شکلیه؟
سبزه؟
تو این گند و کثافت؟
سرخه؟
مگه نمی‌دونی؟
از وقتی خوابیدی
خون من هم تو رگام لخته شده
خب، چه جوری با خون‌لخته سرخ‌ش کنم؟

پا شو دیگه گل لاله
بهونه نگیر
بهار اومده
باورت نمی‌شه؟
تقویمو نیگا کن
یه دور زمین دور خورشید گشته
وقتشه که پاکوبی کنیم
نی‌روچ شده
فر ایزدی به مارسیده
می‌گن زمستون رفته
تو دل‌ت هنو زمستونه؟
ول کن بابا، گل لاله
اینا همه‌ش کشکه
دل چیه؟
مگه ما هم دل داریم؟
باید پیکار کنی
پا شو
وقتشه که پا شی و پیکار کنی
آره
اتفاقاً باید تو بهار پیکار کرد
زندگی رو تو این مملکت
باید از ریشه بخشکونیم
چه فایده؟
تا وطن‌مون از دست نره
مگه خواب‌شو ندیدی؟
اَه، اصلاً یادم نبود
آره، تو خواب نمی‌دیدی
کابوس می‌دیدی.
عیب نداره
عوض‌ش اونا برات خواب‌شو دیدن
اینم واسه اینه که خاطرتو می‌خوان
پا شو دیگه گل لاله...

فروردین 85

پي‌نوشت:
ملهم از ترانه‌ی" گل لادن" از شهیار قنبری و لحن مایاکوفسکی.
یکی عوض من این‌جا رو پینگ کنه.