<$BlogRSDUrl$>

 


مهرورزی دوآتشه 


قاصدک هان چه خبر آوردی؟
و ز کجا و ز که خبر آوردی؟
گرد بام و در من بی‌ثمر می‌گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری
نه ز دیار و دیاری- باری
برو آن‌جا که تو را منتظرند
برو آن‌جا که بود چشمی و گوشی با کس
قاصدک!
در دل من همه کورند و کرند
...
م. امید
این روزها دانشگاه که می‌روم انگار سرب تو حلق‌م می‌ریزند. شدیداً احساس خفقان می‌کنم. حتی بیش‌تر از روزهای اوج آلودگی هوا. آن زمان در آن هوای گند هم حاضر بودیم گلوی‌مان را پاره کنیم. اما الآن؟ آدم در هوای گرم احساس خفگی می‌کند و انگار در گه و باتلاق فرو می‌رود.
دم در کارت نگاه می‌کنند. فکر می‌کنم حتماً خبری شده، اما هیچ اتفاقی نیافتاده. فقط دوست دارند کارت ببینند. تا دانشجویان خاطی را راه ندهند؟! از در دانشکده تو می‌روم. کاری ندارم. فقط می‌خواهم نشریه‌شان را ببینم. روی صفحه‌ی اول بزرگ نوشته‌ شده‌است "رامین جهان‌بگلو را آزاد کنید." صفحه‌ی بعدی خبر تعلیق دانشجویان شریف و خودکشی یکی‌شان و سرآخر خبر حکم اخراج پیمان عارف و مهدی امینی‌زاده. همه‌ش دو هفته گذشته و انقدر حکم. تازه شنبه می‌خواهند حکم بقیه‌ی دانشجویان شریف را بدهند. هنوز از بازداشت‌شده‌های اول مه خبر ندارم. می‌ترسم از کسی بپرسم. این روزها همه‌ی این تیپ حرف‌ها در گوشی شده‌است. هر سؤالی هزار تا انگ و حرف پشت‌ش است.
هیچ کسی حاضر نیست کاری کند. موج مهرورزی همه را زمین‌گیر کرده‌. همه دست به عصا شده‌اند. حق هم دارند. دولت کریمه چه کاری که نکرده؟ تعلیق زده، بازداشت کرده، حبس زده، استاد اخراج کرده، تشکل‌های دانشجویی را به هم زده، هیئت علمی هم که دارد تصفیه می‌شود. هر کاری رقص مرگ است، قبول دارم. اما بالاخره این شتری است که در خانه‌ی همه می‌خوابد. موج دستگیری که بیافتد همه را می‌گیرند.
نمی‌دانم چه کار می‌شود کرد و چه کار باید کرد. دیگر همه‌ی نهادهای دانشجویی به دست غیردانشجوها افتاده‌اند. فقط چند انجمن‌اسلامی مانده‌اند که بعید می‌دانم تا سال‌های بعد دوام بیآورند. اقدام غیرقانونی هم که فقط برای رؤسا مجاز است. می‌توانند غیرقانونی استاد اخراج کنند، هیئت علمی را گسترش دهند، دانشجو اخراج کنند، تعلیق بزنند. رئیس عوض کنند و...

چه می‌شود کرد؟
پی‌نوشت:
لطفاً یکی عوض من این‌جا رو پینگ کنه.